دلباخته
همیشه هر گاه دلتنگت میشوم ، مینشینم در گوشه ای و اشک میریزم دلم پرواز می خواهد نمیدانم که من در کجای قلب تو هستم ؟ نمیدانم که من چه جایگاهی برای تو دارم ؟ ولی تو تمام وجود و روح و قلب من هستی ! ای عشق من ای معبود من دوستت دارم ، تا بودم و هستم دوستت دارم ! برایت جان میدهم تا در آغوش تو بمیرم ! که مردن در آغوشت را دوست دلرم ! من آرامش خود را در وجود تو پیدا کردم ! تو تمام وجودم را آتش زدی ! ولی با همان آتش وجودم دوستت دارم ! ای کاش آشنایی ها نبود یا به دنبالش جدایی ها نبود یا مرا بااو نمیکردی آشنا یا مرا ازاو نمیکردی جدا بیا نقش بازی کنیم من در آغوش تو طلب بوسه میکنم تو هم بی هوا در من هیچ شو بگذار یک سکانس ..... عشق چیزی نیست که در غالب کلمات گنجانده شود عشق را میتوان در چشمان اشک الود و اندوهگین یک عاشق مشاهده کرد... زیر اسم خودم خط کشیدم که مهم شوم...فکر کردند غلط املایی ام ؛ پاکم کردند...!!!
آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم
بنشینی بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم
کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو
تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد
دلم آواز می خواهد
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد
دلم بی رنگ و بی روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد
Power By:
LoxBlog.Com |