دلباخته
زیر اسم خودم خط کشیدم که مهم شوم...فکر کردند غلط املایی ام ؛ پاکم کردند...!!! اینجا شهریست ... که اگرکسی از غم زانوهایش را بغل کند ؛ بجای محبت پول خورد جلویش می اندازند ... سخت ترین کار دنیا بی محلی کردن به کسی است که با تمام وجود دوستت دارد می گوینــــد: "دل بــــه دل" راه دارد ...! ای کـاش تـنـهــا یـکــــنـفــر... تنهایی محض و تـنــهــــایــی مـــن قـــانـــون عــشـــق اســـت.... هیچ چیز بدتر از این نبود كه... نمی بخشم قبـــــــــــــــــــــــول کن جسارت می خواهد ...
نزدیک شدن به افکار دختری خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
پــــس چــــرا وقتــــی ;
"دلــــم" را شکستــــی ,
"دلــــت" نشکســــت ؟!!!
هــم در ایــن دنـــــیــــا مـــرا یــاری کـنــد ..
ای کـــاش مـــی تـــوانــستـــم ...
بــا کـسـی درد دل کـنـــم تـــا بـگــویـــم کــه ...
مــن دیــگــر خـســتـــه تـــر از آنـــم کـــه زنـــدگــی کـنـــم
تـــا بـــدانـــد غــم شـبــهـــا یــــم را....
تــــا بــفــهــمـــد درد تــــن خــستـــه و بـیــمــــارم را .....
قــانـــون دنــیـــا تــنـــهــایـــی مـــن اســـت
و عــشـــق ارمــغـــان دلــدادگــیــســت......
و ایـــن ســـرنــــوشـــت ســـادگـیــســـــت
صدای موسیقی فضای کوچیک کافی شاپ رو پر کرد .
بعد از تو با كسانی بنشینم و ...
بیخودی بگویم" عیبی ندارد، تجربه شد"...!!
خیلی سخته تظاهر...
قبول کن
هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ کس
زندگی اش را
جانش را
به راحتی نمی بخشد...
که روزها
مردانه با زندگی می جنگد !
اما .... شب ها
بالشش از هق هق های دخترانه خیس است ... !!!
ای تويی که چشمانم رو باز کردی
من چی بگم ز دست تو
که منو در اين تنهايی کشتی
ای که تو تو رويام هستی
ای که تنها ترينم هستی
ای که بی تو بام سخته تصور
ای کاش مي دونستی
ای کاش می دونستی بی تو چه حالی دارم
ای کاش می فهميدی تويی نفس زندگيم
ای کاش می دونستی تويی اميد فردای من
ای که بی تو مانند پرنده ای در قفسم
ای کاش حتی در مرگ هم در کنارت بود قسمتم
ای که تو رفتی اما نرفت خاطرت ز یادم
ای که بی تو دارم مجنون می شم
ای که تو مانند غذای روزانه ام بودی برام
ای که تو مانند اکسیژن بودی واسم
چرا ... چرا مرگ کرد مارو جدا زهم
چرا ...
چرا مرگ هم کرد مارو جدا زهم ...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم
Power By:
LoxBlog.Com |